Saturday, February 7, 2015


«ایرانی ها نمی توانند کار گروهی انجام دهند». این گزاره ای است که همه ما بارها به کار برده ایم و تجربیات‌مان از تلاش های نافرجام کار گروهی ما را به این باور رسانده است که سرشت مان انفرادی است و سر سازگاری با Team working ندارد. این ناتوانی در کار مشترک اما ژنی و نژادی نیست و برمیگردد به سیستم آموزشی-اجتماعی ای که مفهوم «گروه» مطلقا در آن جایی ندارد.

به یاد ندارم که در تمام طول تحصیل ام در ایران چه در مدرسه و چه دانشگاه ازمان خواسته باشند که مثلا یک تحقیق گروهی انجام دهیم. همه چیز فردی بوده است و وقتی کسی در کودکی و به صورت نظام‌مند نیاموزد که با دیگران کار کند، طبیعی است که در بزرگ‌سالی و در زندگی حرفه ای-اجتماعی نه توان هم‌کاری دارد و نه اشتیاقی. وقتی به تنهایی می توان کاری را پیش برد چه نیاز است به سرو کله زدن با دیگران و اتلاف وقت برای نیل به خرد جمعی و مخرج مشترک گروه؟

نظام آموزشی سوئد اما کاملا خلاف چیزی است که ما در ایران تجربه کردیم. تاکنون دو دانشگاه مختلف سوئد را تجربه کرده ام (روابط بین الملل در دانشگاه لینشوپینگ و اکنون اقتصاد سیاسی در دانشگاه استکهلم) و سیستم آموزشی هر دو دانشگاه دقیقا مشابه است. نمره هر کورس بر مبنای کارهای گروهی و کار انفرادی (عمدتا مقاله) محاسبه می شود. اینکه قسمتی از نمره نهایی هرکس وابسته به اشخاص دیگری هم هست نوعی سرنوشت مشترک و نشستن در یک قایق را ایجاد می کند که راه فراری از آن نیست. اگر نمره خوب میخواهی باید با دیگران کار کنی.

در حورزه علوم انسانی اینکه چند نفر از کشورهای مختلف با پیشنه متفاوت روی یک موضوع بحث کنند و آن‌چنان به اشتراک نظر برسند که بتوانند یک متن مشترک بنویسند که برآیند نظر همه باشد کار آسانی نیست اما راه دیگری هم نیست. این مهم نیازمند ساعت ها بحث و تبادل نظر است که صدالبته گاهی با اعصاب خوردی همراه است. اما محصول نهایی انسان هایی است نقدپذیر، با قدرت تحمل و مدارای بالا. انسان هایی که می توانند با هم کار کنند. انسان هایی که مفهوم سرنوشت مشترک و ضرورت هم‌کاری را می فهمند. 
نظام آموزشی ایران نیازمند یک تحول جدی است. «شهروند مسئول» در خلا ایجاد نمی شود، محصول مدرسه و دانشگاه کارآمد است و صد افسوس که سال ها است تمام فکر و ذکر مسئولان حوزه آموزش در ایران معطوف به چپاندن ایدئولوژی در مخ دانش آموزان است.

No comments:

Post a Comment