این مطلب صرفا یک معرفی مقدماتی و مختصر است. برای درک عمیق نظریات روابط بینالملل باید به متون آکادمیک مراجعه کنید.
................
بنمايهی اصلی تئوری لیبرالیسم در روابط بینالملل بر دو اصل صلح و همکاری بینالمللی (international cooperation) استوار است. به لحاظ تاریخی ریشههای این تئوری به متفکرانی چون ولتر، لاک، اسمیت و از همه مهمتر نظریه صلح دائمی ایمانوئل کانت میرسد. کانت قائل به این نظر بود که کشورها میتوانند از طریق همکاری برای دستیابی به منافع و امنیت مشترک صلح را تضمین کنند.
موفقیتهای تجاری در سطح جهان و دیپلماسی اقتصادی که منجر به همکاریهای بینالمللی مختلف گردیده و کشورها را هرچه بیشتر به یکدیگر وابسته کرده است موئلفههایی هستند که قائلان به این نظریه برای اثبات حقانیت خود به آنها اشاره میکنند. از نظر آنها این همکاریهای بینالمللی اثبات میکند که قدرتطلبی عصارهی اصلی روابط بینالملل نیست. رئالیستها اما در برابر معتقدند که نظریات لیبرالی در عرصه بینالملل پیچیدگیهای این حوزه را در نظر نمیگیرد چراکه از نظر رئالیستها دولتها مادامی تن به همکاری میدهند که احساس کنند منافعشان از این طریق تضمین میشود.
لیبرالیسم در حوزه روابط بینالملل متکی بر چند پیشفرض اساسی است:
-قدرتطلبی و زورآزمایی میان دولتها محور اصلی روابط بینالملل نیست.
-تاکید بر اهمیت منافع مشترک و همکاریهای بینالمللی کشورها
- تاکید بر نقش سازمانهای بینالمللی و فراملیتی در شکلدهی به انتخاب ها و واولویتبندی سیاسی کشورها
بنابراین برخلاف رئالیستها که اهمیت چندانی برای سازمان و موسسات بینالمللی قائل نبودند، لیبرالها معتقدند که این نهادهای بینالمللی قادرند از طریق ایجاد وابستگیهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میان کشورها تا حدود زیادی از ایجاد تنش و درگیری بین دولتها جلوگیری کنند. درهمین راستا همچنین آنها تاکید ویژهای بر دیپلماسی دارند چراکه اتخاذ یک سیاست دیپلماتیک راهگشا برای فهم متقابل طرفهای درگیر در یک منازعه میتواند تا حدودی زیادی در کنترل بحران دخیل باشد.
No comments:
Post a Comment