-محوطهی آتشسوزی. روز. خارجی-
دود و غبار و فریاد و هیاهو. یکی دو خانه در آتش است و از درها و پنجره های آنها دود بیرون می زند. جمعینی دوان دوان و ترسیده و بعضی خندان و هیجانزده به تماشا آمده است. از خانه زنانی سربرهنه و بعضی پابرهنه سرفهکنان و بعضی سیاهشده از خفگی جیغکشان بیرون می دوند و هنوز نرسیده، جلوی خانه در حلقه ای از مردان خشمگین می افتند که با کمربند و چوب و پنجهبکس آنها را می زنند. زنان وحشتزده در حلقهی مهاجمین با حرکاتی حیوانی و فریادهای درد به دنبال راه فرار می گردند.
گیس یکی از آنها را جوان غیرتی کشیده است و قیچی می کند. دیگری زیر دست و پا افتاده و در حال تحمل ضربه ها سرفهکنان می کوشد خود را از لای چوبها و لگد ها در ببرد. یکی دیگر با ضربه ای به بیرون پرتاب شده با چهرهی خون آلود عربده می کشد: «چی شده مشتری های دیروز حالا شدن پا منبری؟»
-آینههای روبرو، بهرام بیضایی-
No comments:
Post a Comment