۱. تابستان ۸۸ و در کوران حوادث جنبش سبز بالاخره بعد از هفت سال و پس چندین دوره محرومیت از تحصیل توانستم درسم را تمام کنم. وقتی برای تصفیه حساب به اداره آموزش دانشگاه مراجعه کردم در کمال تعجب دیدم که هیچکدام از مدارک تحصیلی ام موجود نیست و مسئول مربوطه حتی پرسید که آیا مطمئنم که دانشجو هستم یا نه؟ خلاصه اینکه بعد از کلی پرس و جو متوجه شدم که حراست دانشگاه دستور داده که تمام مدارک آموزشی ام از آموزش جمع آوری و به حراست منتقل شود. برای پیگیری کارها دیداری با رئیس حراست دانشگاه داشتم که در دوران احمدی نژاد یکی از مخوف ترین حراست ها را ایجاد کرده بود (شرح درگیری های چند ساله من با ایشان خود مفصل است). خلاصه اینکه در این دیدار شبیه به بازجویی بحث های فراوانی شد. او در مذمت جنبش سبز می گفت و من در دفاع اش. در انتهای بحث اما او حرفی زد که شنیدنش از دهان یک نیروی امنیتی جالب بود. او گفت که «این جنبش دیر یا زود سرکوب می شود اما نابود نمی شود و تا سال ها برای نظام ایجاد مشکل خواهد کرد.»
۲. فیلمی دیدم از شعار دادن دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در حضور سعید جلیلی. این دانشجویان نام میرحسین موسوی را فریاد می زدند. با توجه به اینکه چیزی قریب به پنج سال از وقایع سال ۸۸ گذشته و اگر فرض بگیریم میانگین سنی دانشجویان بیست سال است ( با فرض اینکه یک دانشجو در ۱۸ سالگی وارد دانشگاه شده و در ۲۲ سالگی فارغ التحصیل می شود) پس می توان گفت که این دانشجویان نسل دوم جنبش سبز اند، کسانی که شاید به خاطر سن کم شان نقش چندانی در حوادث سال ۸۸ نداشته اند اما اکنون خود را متعلق به جنبش سبز می دانند و خواستار آزادی رهبران این جنبش اند.
مسئول حراست دانشگاه راست گفت، جنبش سبز بی رحمانه سرکوب شد اما نابود نشد و به عمق جامعه رفت...
No comments:
Post a Comment