Monday, February 29, 2016

تئوری‌های روابط‌ بین‌الملل: واقع‌گرایی

این مطلب صرفا یک معرفی مقدماتی و مختصر است. برای درک عمیق نظریات روابط بین‌الملل باید به متون آکادمیک مراجعه کنید. 
.....................

در میان نظریات گوناگون روابط بین‌الملل شاید بتوان گفت که واقع‌گرایی (Realism) نظریه غالب است هرچند پس از فروپاشی شوروی و از میان رفتن نظام دو قطبی در جهان تا حدودی افول کرده است. 


هسته‌ی مرکزی این نظریه رئال‌پلتیک است به این معنا که سیاستِ جهانی در تحلیل نهایی رقابت میان بازیگران مختلف برای کسب قدرت است. به‌هنگام پاسخ‌گویی به چرایی این قدرت‌طلبی سه شاخه‌ی اصلی در این مکتب تبلور پیدا می‌کنند.


اولین‌ و قدیمی‌ترین شاخه واقع‌گرایی کلاسیک است که ریشه‌های‌ش به توماس هابز و نیکولا ماکیاولی برمی‌گردد. واقع‌گرایی کلاسیک دلیل اصلی نزاع را ذات انسان می داند. دومین و پرطرفدارترین شاخه، واقع‌گرایی ساختاری است. این شاخه که نظریه‌پرداز اصلی‌اش کنت والتز است دلیل اصلی نزاع را ساختار هرج‌و‌مرج‌گونه (Anarchic) نظم جهانی می‌داند. سومین و نوظهورترین شاخه، واقع‌گرایی نئوکلاسیک است. باورمندان به این نظریه ریشه‌ی اصلی نزاع را ترکیبی از ذات انسان و ساختار هرج‌و‌مرج‌گونه‌ی جهان به اضافه‌ی متغیرهای داخلی کشورها می‌دانند.



فارغ از این تقسیم‌بندی اما مکتب واقع‌گرایی در کل مبتنی بر چند گزاره‌ی کلیدی است:
-بازیگران اصلی در روابط بین‌الملل دولت ها هستند نه افراد و سازمان‌های بین‌المللی.
-ساختار سیاست جهانی هرج‌و‌مرج‌گونه است به این معنا که هیچ نیرویی فراتر از دولت ها قرار ندارد.
-دولت‌ها به عنوان بازیگرانی عقلانی (Rational Actors) به دنبال به حداکثر رساندن منافع‌شان هستند.
-همه‌ی دولت به دنبال کسب قدرت بیشتر اند تا بتوانند بقای خود را تضمین کنند. 


از آنجا که نظام جهانی آنارشیک است یعنی هیچ نیروی مافوق دولت ها وجود ندارد آن‌گاه هر دولت برای حفظ خود تنها و تنها متکی به خود است. این وضعیت منجر به معمای امنیت می‌شود به این معنا افزایش قدرت یک دولت لاجرم تهدیدی برای قدرت‌های دیگر است و در برابر سایر قدرت ها برای حفط امنیت خود متقابلا تلاش خواهند کرد تا قدرت خود را افزایش داده تا دست بالا را پیدا کرده و یا حداقل قدرت‌شان را با سایر دولت ها به حد بالانس برسانند. این رقابت هیچ‌گاه تمامی نخواهد داشت و در نتیجه یک رقابت تسلیحاتی دائمی در جریان خواهد بود. معروف‌ترین مثال مسابقه تسلیحاتی، جنگ سرد است.

توزیع قدرت یکی از مفاهیم مهم واقع‌گرایی است که نظر به قطب‌بندی های سیاسی در سطح جهان دارد. 

-نظام چند قطبی شامل سه یا تعداد بیشتری بازیگر قدرت‌مند است. شاید بتوان حال حاضر جهان را یک نظام چند قطبی نامید که آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و چین به عنوان قدرت های جهانی مطرح اند و اگرچه آمریکا کماکان از برتری نسبی برخوردار است اما این برتری آن‌چنان فاحش نیست که بتوان آنرا تنها ابرقدرت نامید. 

-نظام دوقطبی شامل دو قطب متضاد می‌شود. پس از پایان جنگ جهانی دوم تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری دنیا شاهد نظم دو قطبی بود چراکه جهان به صورت عمده میان قطب سرمایه‌داری به رهبری آمریکا و قطبی سوسیالیستی به رهبری شوروی تقسیم شده بود. 
-نظام تک قطبی زمانی است که تنها یک بازیگر به عنوان ابرقدرت شناخته شود. در دوران مدرن می توان به آمریکا در حد فاصل میان فروپاشی شوروی تا آغاز قرن بیست و یکم به عنوان تنها ابرقدرت جهان اشاره کرد چراکه در طی این یک دهه روسیه هنوز از شوک فروپاشی شوروری خارج نشده بود، چین به توان اقتصادی کنونی‌اش نرسیده بود و اتحادیه اروپا نیز چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی توان فعلی را نداشت.