Sunday, January 20, 2013

در سوئد نخست وزیر عضوی از یک گروه است


چند وقت پیش تلویزیون سوئد مستندی سه قسمتی درباره اولاف پالمه، نخست وزیر پیشین سوئد پخش کرد. اولاف پالمه مدت زیادی رهبر حزب سوسیال دموکرات سوئد بود و چندین سال هم نخست وزیری این کشور را برعهده داشت تا اینکه در سال 1986 ترور شد. وی شخصیتی به شدت محبوب در سوئد است و تقریبا در اکثر شهرهای این کشور خیابانی به نام خود دارد.

این مستند زندگی سیاسی پر فراز و نشیب پالمه را به تصویر کشید اما یک مسئله بیشتر از هر چیز دیگری ذهن مرا به خود درگیر کرد. در جایی از فیلم پالمه در یک مصاحبه گفت: « در سوئد نخست وزیر عضوی از یک تیم است.» آنچه که پالمه گفت هیچ ارتباطی به شخصیت او ندارد. این مسئله ای کاملا سوئدی است که در کلام نخست وزیر جاری شد. در این کشور تیم و کار تیمی بسیار اهمیت دارد. در "مدل سوئدی" همراهی و کار جمعی بسیار مهم اند و نظام آموزشی از همان کودکی بچه ها را طوری تربیت می کند که قادر باشند در قالب یک تیم فعالیت کنند و به نظرم یکی از دلایل اینکه سوئد همواره به عنوان یکی از موفق ترین کشورهای جهان مطرح است این نکته است.

از وقتی که وارد این کشور شدم اهمیت شوراها، اتحادیه ها، ان جی او ها و سایر گروه های اجتماعی برایم بسیار جالب بوده اند. از زمانی که دانشگاه را شروع کردم هم به عینه به اهمیت کار گروهی پی بردم.

 در واقع تحصیل ما نوعی تمرین کار جمعی هم هست. سیستم درس خواندن ما بسیار دانشجو محور است. به این معنی که برای هرکورس فقط تعداد محدودی کلاس داریم که استاد در آنها درس می دهد و اکثر جلسات درسی در قالب سمینار ها پیش می روند. سمینار ها به این شکل اند که چندین موضوع طرح می شود و  دانشجویان به چند گروه تقسیم می شوند و هر گروه یک موضوع را انتخاب می کند. هر گروه باید پیش از هر سمینار چندین جلسه برگزار کند تا به جوابی مشترک برای مسئله مربوطه برسد و این امر در رشته ما بسیار دشوار است. در حوزه روابط بین الملل هر شخص از زاویه‌ی دید منافع ملی کشور خود وارد می شود در بسیاری اوقات تضارب آرا چنان بالا می گیردکه رسیدن به یک نظر مشترک گاهی غیر ممکن می شود اما چاره ای نیست چراکه گروه باید با یک نظر واحد وارد سمینار بشود بنابراین اینقدر بحث ها ادامه پیدا می کند تا گروه یک نقطه نظر مشترک پیدا کند. پس از آن گروه ها وارد سیمنار می شوند و هر گروه باید نظرش را ارئه دهد و قادر به پاسخ دادن به انتقادات گروه های دیگر هم باشد.

به جرات می توانم بگویم که در طول این چند ماه بسیار از این سمینار ها آموختم. از اینکه چگونه می توان بحث کرد، چوگنه می توان دیگران را متقاعد کرد که چندین گام از نظر شان دور شوند و نیز چگونه متقاعد شد که چندین گام از نظر خود دور شد.

آنچه که پالمه گفت یک حرف قشنگ و یک شعار نیست. در سوئد نخست‌وزیر واقعا عضوی از یک گروه است.

آیا تا به حال به این فکر کرده ایم که اگر روزی چنین "آدم کشونی" در محل مان، سر کوچه مان برگزار شود، خودمان، خواهرمان، برادرمان، مادرمان، پدرمان... به تماشا خواهیم رفت یا نه؟! این تماشاچیان مرگ از فضا نیامده اند. کسانی اند مثل ما، از جنس ما. زورمان به حکومت نمی رسد که اعدام را متوقف کنیم، این درست. رسانه انبوه نداریم که مردم را آگاه کنیم، این هم درست. اما لااقل می توانیم روی خود و اطرافیان مان کار کنیم. بهتر است قبل از دشنام دادن به تماشاچیان، عکس های‌شان را دقیق نگاه کنیم. شاید آشنایی در میان شان باشد...

Sunday, January 13, 2013

فریاد دسته‌جمعی در سوئد


هر شب راس ساعت 10 دانشجویان مقیم در خوابگاه دانشجویی در چند شهر سوئد پنجره اتاق های خود را باز کرده و برای چند دقیقه فریاد می کشند. هنوز کسی دقیقا نمی داند که این رویداد چرا و چگونه متولد شد.

آیا تا به حال اینقدر تحت فشار استرس بوده ای که هوس کنی پنجره اتاق را باز کنی و سکوت شب را با فریادت بشکافی؟ این دقیقا کاری است که دانشجویان مقیم در خوابگاه فلوگستا ( Flogsta) در شهر اوپسالای سوئد راس ساعت ده شب انجام می دهند و پس از آن به شهرهای استکهلم، لوند و لینشوپینگ هم گسترش پیدا کرد.

برخی معتقدند که این رویداد احیا شده‌ی سنتی قدیمی است که در دهه هفتاد میلادی جریان داشت. طبق این نظر دانشجویان خوابگاه فلوگستا برای زنده نگه‌داشتن یاد یکی از دانشجویان مقیم این خوابگاه که دست به خودکشی زد دقایقی فریاد می زدند.

بنا بر یک نظریه دیگر این اتفاق در دهه هفتاد میلادی و توسط یک دانشجوی ایکس‌چنج آغاز شد. گفته می شود که این دانشجوی خارجی در فصل امتحانات برای تخلیه روانی خود، در نیمه های شب فریاد می کشید تا اینکه به او گفته شد که طبق قوانین سوئد بعد از ساعت ده شب نباید سروصدا ایجاد کرد و پس از آن این دانشجو قبل از ساعت ده آغاز به فریاد کشیدن می کرد و سپس دانشجویان دیگری نیز از او تبعیت کردند.

نظریه سوم معتقد است ریشه مشخصی برای این رویداد وجود نداشته و این اتفاق به صورت خودبخودی شکل گرفته و روشی جمعی برای فرار از استرس شب امتحان است.

این سنت برای سال ها فراموش شده بود تا اینکه در سال 2006 توسط دو دانشجو که یک رادیوی دانشجویی را در فلوگستا اداره می کردند بار دیگر احیا شد. آنها توانستند 1000 دانشجو را بسیج کنند تا رکورد فریاد دسته جمعی را بشکنند. آنها به مدت 8 دقیقه فریاد کشیدند و توانستند صدایی با قدرت 106.3dB. را تولید کنند اما این صدا برای شکستن رکورد جهانی کافی نبود.

اکنون و بار دیگر این سنت در حال احیای مجدد است. در لینک زیر می توانید فیلمی را ببینید که اخیرا توسط یکی از دانشجویان خوابگاهی در استکهلم ضبط شده است. در این فیلم دانشجویی که دوربین را به دست دارد شروع به داد کشیدن کرده و پس از آن تعداد زایدی از دانشجویان او را همراهی می کنند.




عکس‌نوشت


- سرباز اول: هی رفیق، یه جا خوندم که در جنگ های مدرن آدما بدون هیچ دلیل با ارزشی مثل سگ می میرند. یکی به اسم همینگوی اینو نوشته بود. ارنست همینگوی.
-سرباز دوم: خفه شو زودتر سیگارت رو روشن کن تا قبل از اینکه مثل سگ بمیرم دو تا پک دیگه بزنم...

(عکس نوشت از خودم)